نقدی بر کتاب تاریخ در ترازو، نوشته عبدالحسین زرینکوب، به قلم دکتر یاسر ملکزاده
- یاسر ملکزاده
- نقدها و بررسیها
کتاب «تاریخ در ترازو»[1] نوشته نویسنده شناخته شده و تا حدود زیادی محبوب ایرانی عبدالحسین زرین کوب در حوزهٔ فلسفه تاریخ و به عبارت روشنتر چیستی و چرایی تاریخ است. جدا از این که نوشته ای شیرین خوانا و گیراست مثل بیشتر کارهایی که از این نویسنده و ادیب و تاریخ دان توانای ایران خوانده ایم. سبکی که برای نگارش این اثر به کار رفته است سبک نگارش دوران پختگی یک استاد است. به نظر میرسد که این گفتارها به عنوان درس گفتار بارها در کلاس های ایشان تکرار شده و چون خشت خامی در دست او شکل گرفته و پخته شده است. در عین حالی که ارجاعات و نقل اقوال به جای خود و در جای خود به فراخور حال می ایند و اثر را غنا می بخشند نویسنده حرف خود را می زند و چندان در این کتاب همچون سایر آثارش در بند ارجاع دادن به این و آن اثر نیست.
با این حال با توجه به این که پاسخ یا پیشنهاد جدید ارائه شده برای سوالات این تحقیق مبهم و دست نایافتنی به نظر میرسند این اثر بیش از این که یک کار تحقیقی باشد بیشتر از جهت شیوهٔ گردآوری و تدوین اطلاعات و طرح روشن مسئله اهمیت دارد. برای پاسخ به مسئله البته تلاش شده است اما پاسخی که داده شده رمانتیک، شخصی، ذوقی و نه چندان پذیرفتنی است. بنابراین این کتاب را به عنوان یک درس گفتار درباره فلسفه تاریخ و نه مانیفست مهم از طرف یک نظریه پرداز در پژوهش درباره چیستی و چرایی وجود یک علم/دانش/درس به نام تاریخ میتوان معرفی کرد.
برخلاف سبک نگارش که روان و پیوسته است مطالب و مسائل کلان مطرح شده پیوستگی روشنی ندارند. یکی از مهمترین مظاهر آشفتگی فهرست مطالب کتاب است. در شرایطی که سه مسئلهٔ اساسی و یک بخش پاسخ به مسئله در کتاب مطرح شده اند تفکیک این چهار بخش به روشنی انجام نشده است و به آنها به شکل پراکنده در کتاب پرداخته شده است که باعث می شود خواننده مجبور شود که از آنچه که از مطالب کتاب خوانده است یادداشت بردارد و برای سازماندهی به نظام تحلیل ذهنی خود به یادداشتها و نظم و نسق مجدد بدهد. من این چهار مسئله را در این جا همراه با مواضعی که به آنها پرداخته شده است میآورم. امیدوارم اشراف به این ابهام خواندن این کتاب مهم را برای خوانندگان دیگر آسانتر کند.
مسئلهٔ اول:
تاریخ چیست و چه فایده ای دارد؟ (فلسفهٔ تاریخ یا چیستی و چرایی تاریخ)
در بخش 1. فایده تاریخ-لذت یا شناخت، و 7. تاریخ و شناخت به این مسائل پرداخته شده است. بیشتر تلاش نویسنده در این بخش پاسخ به به چیستی تاریخ است. به چرایی تاریخ یا فایدهٔ تاریخ بیشتر در بخش پاسخ یا پیشنهاد نویسنده پرداخته میشود.
مسئلهٔ دوم:
تاریخ نگری در طول تاریخ چه روندی را طی کرده است؟
مطالب بخش عمدهٔ کتاب در برگیرندهٔ پرداختن به همین مسئله است. به این مسئله در بخشهای ذیل پرداخته شده است.:
2.ک تاریخ و اسطوره، 3. سنت های تاریخ نویسی، 4. تاریخ نویسی در یونان و رم، 5. اروپا و تاریخ نگری، 7. تاریخ و شناخت، و 9. جستجوهای تازه.
مسئلهٔ سوم:
شیوه روشمند و استاندارد نگارش تاریخ یا روش تحقیق تاریخ کدامست؟
به این مسئله در بخش های 6. بازجویی و باز آفرینی، و 8. نقد و ارزیابی پرداخته شده است.
و در نهایت
پاسخ به سوال دربارهٔ چرایی تاریخ یا به عبارت دیگر فایدهٔ تاریخ چیست؟
نویسنده تلاش کرده است که به این سوال در بخش های 11. افق های ناکجا آباد و 12. کارنامه تاریخ پاسخ دهد.
این کتاب می توانست تبدیل به چهار کتاب شود:
- یک کتاب معمولی درباره فلسفه تاریخ و درباره مسئله چیستی و چرایی تاریخ. کتابی که دانشجوی تاریخ با خواندنش درباره چیستی و چرایی تاریخ تفهیم اتهام شود! که البته خود به دنبال پاسخ برود.
- کتابی درخشان به فارسی در شرح سیر تطور تاریخ نگری در تاریخ جهان در راستای بخشی از کتاب کالینگوود (مفهوم کلی تاریخ) که این دومی نیز البته به عنوان یک نظریهپرداز عمده در این حوزه این سیر را بررسی میکند. 3. کتابی معمولی در زمینه روش تحقیق تاریخ
- کتابی حاوی دیدگاهی مثبتاندیش، خوشبینانه و از دیدگاه مخالفان (از جمله من) سادهدلانه و سهل انگارانه درباره فایده تاریخ و آینده بشری.
در نقد این پاسخ زرین کوب به سوال دربارهٔ فلسفه و ماهیت تاریخ باید اشاره کرد که با وجود این خود او نسبت به تکامل گرایان و معتقدان به تاریخ گرایی در تاریخ انتقادات مهمی را در فصل 10 از صفحه 208 به بعد وارد میداند اما به نظر می رسد که خود در بند تاریخگرایی اسیر است. او با جرح و تعدیلهایی خود میتواند یک تکاملگرا و نه البته پوزیتیویست تاریخی قلمداد شود. زیرا که به تعالی بشری و وجود یک مدینه فاضله انسانی معتقد است که البته نه به آن شکل از مدینه فاضله و شهر نیکانی که از افلاطون به بعد عده ای به آن معتقد بودهاند که خود در فصل 11 به آن ها اشاره کرده است و نه به آن شکلی که که هزاره گرایان در ادیان به آن معتقدند و یا آن طوری که باز خود او در بخش سوم و خصوصا از صفحه 55 به بعد از آن یاد کرده است و از قول برخی اندیشمندان غربی «جهان بینی شرق باستانی» نامیده است (اصطلاحی که خود ترجمهای است از اصطلاح آلمانی Altorientalische Weltanschaung که نخستین بار هوگو وینکلر باستانشناس شهیر آلمانی مطرح کرد). در واقع او به تکامل بشری در شکل اخلاقی و انسانی اش در طول تاریخ اعتقاد دارد و معتقد است که ما رفته رفته اخلاقی تر و بهتر می شویم. مثل طفلی که آرام آرام داریم راه رفتن یاد می گیریم. شاید بتوان اینگونه تعبیر کرد که از نظر زرین کوب هم به شکل فردی و هم جمعی در حال محقق کردن این طرز تفکر هستیم که «ما ز بالاییم و بالا می رویم». این پیشرفت از نظر او البته بسیار کند و شاید نظیر آن چه که ویکو و برگسون نیز در نظر دارند (در همین کتاب زرینکوب صص.۲۲۸-۲۳۰) نه خطی بلکه مارپیچی است. این دیدگاه انعکاسی از تصورات یک مورخ خوش خیال از آینده بشری است. من البته شخص بدبینی نیستم اما معتقدم که یک تاریخدان در بالاترین سطح علمی نیز میتواند به همان اندازهٔ جاهلان «تاریخندان»! نسبت به آینده بشری جاهل باشد. می توانیم امیدوار باشیم و آرزو کنیم که آینده خوبی برای بشر در تاریخ وجود داشته باشد. اما نمی توانیم مثل زرینکوب با اطمینان و اعتماد به نفس بگوییم که: «شک ندارم که تاریخ روزهای روشن در پیش دارد و افق های روشن» ص. ۲۷۰
اما مطالب این کتاب چه ربطی به حوزهٔ ایران باستان دارد؟
معمولاً از اهل تاریخ باستان چه دانشآموز این حوزه و چه استاد پرسیده میشود از کجا معلوم این چیزهایی که شما از تاریخ گذشته نقل میکنید دروغ نباشد؟ مگر نه این است که همین تاریخ صد سال پیش مارا نیز تحریف شده تحویل ما دادهاند و میدهند؟ مگر نه این است که تاریخ را فاتحان مینویسند؟
در این کتاب سعی شده است که به این سوال از کجا معلوم….؟ به طور کلی و خصوصاً در جایی که بحث از روش تحقیق است پاسخ داده شود. اما خصوصاً آنچه که با حوزهٔ باستان و ایران باستان مربوط میشود بخش دوم است جایی که مورخ دربارهٔ تفاوت تاریخ و اسطوره سخن میگوید و بخش سوم دربارهٔ روند تطور تاریخنویسی از دورهٔ باستان به این سو است که بخش عمدهای از این بخش را نویسنده به شرح «جهان بینی شرق باستانی» پیش گفته میپردازد و همچنین بخش چهارم که به شکل مجزایی به شرح روند تحول تاریخنگاری یونان و روم پرداخته است که به طور غیر مستقیم یا شاید مستقیم (با توجه به این که بخش عمدهای از منابع تاریخی دوران باستان و باستان متاخر ایران را این منابع تشکیل میدهند) به تاریخ ایران کهن مربوط است.
[1] در این نوشتار ارجاع من به چاپ نهم از ویرایش دوم کتاب منتشر شده به سال 1384 انتشارات امیرکبیر است.