خبرنامهٔ ایران باستان

خـوانـش شـناسه های « ام» ، « ات » ، « اش » در شاهـنامه. دکتر جلال خالقی مطلق

عکس: بهاره زارع

 

 

در شاهـنامه، شـناسهء پـیـوسـتهء یکم کـس مفـرد « ام » دوبار به نـیاز قافـیه به خـوانـش گـویـشی آن « اُم » با « پاردُم » و « دهُـم »، و شـناسهء پـیـوسـتهء سـوّم کـس مفـرد « اش » هـفـت بار به خـوانـش گـویـشی آن « اِش » با مصدر شـیـنی بـسـته شـده اسـت ( بـرای مثال‌های آن > واج شـناسی شاهـنامه، ش 171، 179، 196؛ ی 8 ). بـرای « ات » مثالی نـدارم. ایـن مثال‌ها  بـرخی از پـژوهـنـدگان را به ایـن تـصوّر کـشانـده  اسـت که فـردوسی هـمه جا ایـن شـناسه‌ها را به گـونهء گـویـشی آنها به کار بـرده اسـت. ایـن نـظـر احـتمالی نـدارد :

در کـتاب الأبـنـیه عـن حـقایـق الأدویه از مـوفّـق الـدّیـن مـنصور عـلی هـروی، به خـطّ عـلی بـن احـمـد اسـدی طـوسی، مـورّخ 447ق ( چاپ عکـسی ) و در کـتاب هـدایـة الـمـتـعـلّـمـیـن فی الـطّـب  از ربـیـع بـن احـمـد اخـویـنی بخاری، مـورّخ 478ق ( چاپ عکـسی ) تا آنجا که نگارنـده بـررسی و یادداشـت کـرده اسـت شـناسهء « ام » و « اش » بارها و بارها به فـتحه ثـبـت شـده اسـت، مگـر یکـبار « اِش » در الأبـنـیه ( > واج شـناسی، ش 171، 179). بـرای « ات » در هـر دو اثـر گـواهی به چـشـم مـن نـرسـیـد، ولی می تـوان خـوانـش « اَت » را مفـروض دانـسـت. در مقابـل، در تـرجـمه ها و تـفـسـیـرهای قـرآن هـمه جا یا تـقـریـباً هـمه جا ایـن شـناسه‌ها به خـوانـش گـویـشی آنها ثـبـت شـده انـد. ایـن وضعـیّـت نـشان می‌دهـد که مـتـون غـیـر دیـنی  بـرخلاف مـتـون دیـنی ایـن شـناسه‌ها را به خـوانـش رسـمی به کار می‌بـردنـد، ولی به عـلـت نـفـوذ بـزرگ خـوانـش گـویـشی آن در سـراسـر قـلـمـرو فارسی، گاه از دسـت مـؤلـف یک اثـر مـنـثـور صورت گـویـشی « درمی رفـت » و اگـر اثـر مـنظـوم بـود، شاعـر باکی نـداشـت که به نـیاز قافـیه خـوانـش گـویـشی را به کار بـرد و ایـن محـدود به شاهـنامه هـم نـیـسـت. ایـن نـظـر را بـر اساس خـود شاهـنامه نـیـز می تـوان نـشان داد و آن تـوجّه به وجه دسـتـوری ادغام اسـت. ادغام مـیان دو واکهء هـمـجـنـس صورت میگـیـرد و فـردوسی بـمنـظـور به کار بـردن صورت کامـل یک واژه فـراوان از ادغام بهـره گـرفـته اسـت. بـرای مـثال او « به بـیـشه / خـیـمه / کـنـده / نامه … انـدرون / انـدر » می گـویـد، یعـنی واکهء پایانی « بـیـشه / خـیـمه / کـنـده / نامه » را با واکهء آغازیـن « انـدرون / انـدر » که هـمجـنـس انـد ( هـر دو فـتحه انـد ) ادغام میکـنـد. کاتـبان در بـسـیار جاها « انـدرون / انـدر » را به « درون / در » تغـیـیـر داده انـد، ولی صورت اصلی نـیـز بارها در دسـتـنـویـسها باقی مانـده اسـت. یک مـثال دیگـر ادغام را در مصراع های زیـر می بـیـنـیم :

که از  مهـر بهـره ش  نـبود  انـدکی     ( چاپ سخـن ) یکم 24 / 83

بـد ارّه ش   سـراسـر بـدو  نـیم  کـرد     یکم 28 / 187

بکـشـتـنـد و  خانه ش هـمی سـوخـتـنـد    دوّم 438 / 441

ازاره ش  هـمه  سـیم  و پـیکـرش  زر    دوّم 559 / 1936

که هـمـواره ش از درد بایـد گـریـسـت   دوّم 722 / 2551

( در مثال نخـسـتـیـن، « بهـره ش » در ف آمـده اسـت.  دسـتـنـویـسهای دیگـر « کـش از مهـر بهـره / پـیـدا » دارنـد.  در مـثال دوّم « ارّه ش » در ف، و، لـن2 آمـده اسـت. در دسـتـنـویـسهای دیگـر آنـرا به « ارّش » کـوتاه کـرده انـد. در مـثال  سـوّم، « خانه ش » در ژ آمـده اسـت. دیگـر دسـتـنـویـسها « خاکـش ؛ جانـش ؛ گاهـش ؛ جایـش ؛ کاخـش ؛ خانه » دارنـد. در مـثال چهارم، « ازاره ش » ( « ازاره » یعـنی « پایـیـن دیـوار ساخـتـمان » ) تـنها در لـن2 آمـده اسـت. دسـتـنـویـسهای دیگـر آنـرا به « ازار» کـوتاه کـرده انـد. در مـثال پـنجم، « هـمـواره ش » در س، ک، پ، لـن2، ب، ظ آمـده اسـت. دییگـر دسـتـنـویـسها « هـمـواره » دارنـد. )

در هـمه مـثال های بالا، دو واکهء پایانی و آغازی دو واژه با هـم ادغام شـده انـد و چـون واکهء پایانی واژهء نخـسـتـیـن فـتحه اسـت، پـس واکهء آغازی شـناسـه « اش » نـیـز فـتحه اسـت. آنچه دربارهء « اش» ثابـت شـد، دربارهء دو شـناسهء دیگـر مـفـروض می گـردد. و امّا چـون خـوانـش « اَت » مـفـروض اسـت، پـس خـوانـش « کِـت » و « چِـت » درسـت نـیـسـت، زیـرا در ایـنجا در ادغام دو واکهء غـیـر هـمجـنـس واکه ای که حـذف می گـردد، واکهء واژهء نخـسـتـیـن، یعـنی واکهء « که » اسـت، هـمچـنانکه « کَـز» ( = که + از) می خـوانـیم و نه « کِـز». یک مـثال دیگـر حـذف واکهء « که »، نـویـسـش « کاگـر» اسـت که بارها در دسـتـنـویـس ژ آمـده و هـمـیـن نـیـز درسـت اسـت و بایـد هـمه جا بجای « که گـر» در مـتـن پـذیـرفـته شـود، یعـنی در هـمه ایـن مـثال ها واکهء « که » حـذف شـده اسـت. ایـن نـظـر دربارهء « وَر» ( = و + ار / اگـر)، « وَز » ( = و + از ) نـیـز درسـت اسـت.

بـنا بـر آنچه رفـت، در شاهـنامه خـوانـش گـویـشی شـناسه های یکـم کـس مفـرد « اُم ، اِش » تـنها به نـیاز قافـیه به کار رفـته اسـت و از ایـنـرو نـیـز خـوانـش درسـت « کَـم ؛ کَـت ؛ کَـش ؛ چَـت » اسـت و نه « کِـم ؛ کِـت ؛ کِـش ؛ چِـت ».

در پایان به ایـن نکـته اشاره کـنم که نگارنـده احـتمال مـیـدهـد که جـز پـنج مـثالی که در بالا آورد، باز هـم نـمـونه های دیگـری باشـد که او یادداشـت نکـرده اسـت و یا مـثال هایی هـم بـوده که در دسـتـنـویـسهای مـوجـود یا در آنهایی که اساس پـیـرایـش نگارنـده اسـت، از دسـت رفـته یا دگـرگـون شـده انـد. بـرای مـثال آمـده اسـت: « بـپـرداخـت یک بهـره زآن انجـمـن » ( یکم 220 / 517 ). به احـتمال بـسـیار و حـتّی به یـقـیـن شاعـر « بهـره از آن » گـفـته بـود.

جـلال خالـقی مـطـلـق

“این مطلب برای نخستین بار به خواست آقای دکتر جلال خالقی مطلق در ژانویه 2025 در فضای مجازی منتشر می‌شود. در پی انجام این مسئولیت نگارندۀ این چند سطر، صفحات مجازی انجمن مهر شاهنامۀ مازندران را منشأ انتشار خبر قرار داد و این سطور نیز جهت تاریخ گذاری و قابلیت پیگیری مطلب در فضای بی‌کران مجازی نوشته شده است.

برای دیدن اصل خبر به صفحه تلگرام زیر مراجعه فرمایید

anjomane_mihr@

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *